من و الکترونیک: قسمت چهارم – از آب قنات روستا تا چراغ چشمک‌زن

با هیجان زیاد مدار دست‌سازم را به منبع تغذیه وصل کردم. در کمال ناباوری در همان لحظه‌ی اول شروع به کار کرد و خوشحالی من حد و حدودی نداشت

من و الکترونیک: قسمت سوم – از دیدار با «تعمیرکار سیمی» تا اختراع معلم حرفه و فن

ما در دوران راهنمایی درسی به نام «حرفه و فن» داشتیم. نمی‌دانم آیا هنوز هم در میان آموزش‌های مدارس جایی دارد یا خیر...

من و الکترونیک: قسمت دوم – در جستجوی تصویرهای تلویزیون در کابل آنتن

یک موتور برق هم برای آبادی خریدند که از غروب تا حدود ده شب آن را روشن می‌کردند

من و الکترونیک: قسمت اول – از آرمیچر و قوّه تا هلیکوپتر

مدتی است که گروهی از رادیوآماتورهای ایرانی، دوستداران الکترونیک و یاران آنان در پیام‌رسان تلگرام جمعی خودمانی تشکیل داده‌اند و در آن درباره‌ی خود و دیگران، تجربیات و دیده‌هایشان می نویسند

مهر ماه امسال تلویزیون در ایران 60 ساله شد

چند ماهی روزی یک ساعت تصاویر آزمایشی پخش می شد، اما همین امر برای چشمان مشتاق عابرانی که از جلوی مغازه های فروش لوازم برقی و صوتی خیابان های فردوسی و نادری می گذشتند کافی بود که حیرت زده و با نگاهی حاکی از تحسین به این جعبه جادویی بنگرند و برای بهره مندی از این پدیده ی نو، روزشماری کنند.

معادله‌ای که حل‌نشده باقی ماند

از شمار دو چشم یک تن کم            وز شمار خرد هزاران بیش

37 سال پیش در چنین روزهایی

طراحی و ساخت سیستم مرکزی مینی کامپیوتر برای نخستین بار در ایران انجام شد

کارخانه برق تهران ۸۰ ساله شد

از بازی «چراغ خاموش‌کنی» ناصرالدین‌شاه تا فرمان نوری رضاشاه

انتشارِ نادر امواج از ایران: اردوی رادیوآماتوری در جزیره کیش

چندی پیش که داشتم در یک روز خوش آفتابی در یک بازار مکاره در یکی از شهرهای آلمان چرخ می‌زدم، یک نشریه‌ی رادیوآماتوری دیدم. در آن چشمم به مقاله‌ی بسیار جالبی در خصوص برگزاری اردوی رادیوآماتوری در جزیره‌ی کیش افتاد. پس از تماس با رادیوآماتور پیشکسوت ایرانی، آقای محمد مبینی، تصمیم گرفتم که با همکاری ایشان مطلبی در این مورد آماده و منتشر شود

داستان من - قسمت 11 (بخش پایانی)

از هفتاد میلیون و 13 نفر تا پرواز بازگشت