.
.
از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۹ فروشندهی موسسه «مهران کیت» بودم. در آن زمان مهران کیت در تهران، میدان سپه سابق (پشت شهرداری)، در گوشه سمت چپ طبقهی همکف، در انتهای پاساژ فُتُوَّت، جنب قهوهخانه شفیعی واقع بود. بعدها، پس از فوت شفیعی پدر، پسر بزرگ ایشان آنجا را نیز به فروشگاه قطعات الکترونیکی تبدیل کرد.
آن موقع موسسهی مهران کیت فقط در پاساژ فتوت بود، اما بعدها به پاساژ فرقانی در خیابان نادری (جمهوری) منتقل شد که هنوز هم در همان محل فعالیت میکند. در اینجا بود که با ابتکارات جدید آقای مهندس قربانی کار این موسسه در زمینهی کیتهای الکترونیکی وسعت گرفت. ولی من همچنان فروشندهی مغازهی پایین (پشت شهرداری) بودم. در این فروشگاه قطعات الکترونیک شامل انواع مقاومت، خازن، ترانزیستور، آی.سی.، انواع دیود، لامپ ، و... به مشتریان عرضه میکردم.
.
.
من زمانی که در سال 1355 در مغازهی مهران کیت شروع به کار کردم، پانزده ساله بودم. به یاد دارم ترانزیستورهای ژرمانیوم از جمله AC127 و AD162 و 2SB324 و 2SB54 از پرفروشترین ترانزیستورها بودند و مقاومتهای آجری ۵ اهم ۵ وات و ۱۰ وات و ۱ اهم آجری فروش زیاد داشتند. ظهرها مغازه از ساعت ۱ تا ۳ تعطیل بود و در این فاصله، پس از صرف غذا در بالکن مغازه کمی استراحت میکردیم. بالشی که زیر سر میگذاشتیم، کیسههای مملو از قطعات ریز مثل لامپ ریز ۱۲ ولتی مخصوص رادیوپخش خودرو بود. قطر لامپهای مذکور فقط ۲ میلیمتر بود. به یاد دارم که هر از گاهی در مغازه چای میخوردیم و داخل قندان علاوه بر قند، قطعات الکترونیک از جمله ترانزیستور و دیود هم پیدا میشد، یعنی اگر حواسمان نبود به جای قند، دیود ژرمانیوم 1N60 یا OA90 یا خازن عدسی ۱۰ نانو میخوردیم! بگذریم...
من از طریق فروشندگی و قطعاتی که میفروختم فهمیدم که مثلا در تلویزیون آر.تی.آی. چه قطعاتی بیشتر میسوزد و یا در رادیوضبطهای سونی یا آیوا (AIWA) و یا سانیو و یا تلویزیون تمام ترانزیستوری توشیبا ۱۴ اینچ یا ۱۲ اینچ چه قطعاتی معیوب میشوند. این موضوع باعث شد که پس از مدتی به یک تعمیرکار خبره مبدل شدم و سال ۱۳۵۹ در همان پاساژ گیدفر مغازهی تعمیرگاه صوتی و تصویری باز کردم. اتفاقا اسم مغازه را گذاشتم «موسسه الکترونیکی رادیوآماتور».
در آن زمان کسی نمیدانست که مفهوم رادیوآماتور چیست و من با این اسم در رویاهای خودم خوش بودم. من در مغازه علاوه بر تعمیر رادیوضبط و رادیوپخش خودرو و تلویزیون که بیشتر از نوع سیاه و سفید بود، کارهای تولیدی هم انجام میدادم و از جمله زنگ بلبلی مخصوص منازل به نام زنگ بلبلی «ایران برق» را در تیراژ بالا تولید کردم. علاوه بر این، قطعات برقی موتوسیکلت از جمله آفتامات (رکتیفایر) موتور یاماها ۸۰ و یاماها ۱۰۰ را تولید میکردم. اتفاقاً، در همان زمان یعنی سال ۵۹ و ۶۰ با آقای مبینی آشنا شدم و ایشان بودند که کار تولید رکتیفایر را به من پیشنهاد کرده و کمکم کردند تا آن را روی غلطک بیاندازم. ایشان در آن زمان طبقه پایین منزلشان را به کارگاه تولیدی تبدیل کرده بودند و در آنجا، با همکاری برادرشان، رکتیفایر موتوسیکلت هوندا ۱۲۵ تولید میکردند. آقای مبینی انسان خیرخواهی هستند و من هنوز هم سپاسگزار مهربانی و انسانیت ایشان هستم.
با فروش این محصولات تولیدی وضع مالی من خیلی خوب شده بود. من توانستم یک ماشین به قیمت ۳۱ هزار تومان بخرم. ابتدا یک فولکس قورباغهای کرم رنگ مدل ۱۹۶۰ که حتی شماره شهربانی آن را نیز هنوز به خاطر دارم: «۴۷۳۵۳ تهران الف» خریدم که بعدها تبدیل به یک پیکان شد.
در ضمن، در این چند سال کار تولیدی در مغازهام، کارمندانی نیز داشتم که همگی از همکلاسیهای هنرستان صنعتی شماره ۱ تهران بودند. آخر، من هنرجوی هنرستان صنعتی شماره ۱ تهران بودم و دیپلم الکترونیک خودم را از این هنرستان دریافت کردم. در هنرستان شاگرد ممتاز و شاخصی بودم و نمرات دروس تخصصی من شامل درس فنی، حساب فنی، رسم فنی و به خصوص کارگاه الکترونیک همیشه خیلی خوب بود.
در قسمت پنجم خاطرات هنرستان را نقل خواهم کرد.
ادامه دارد...
.
.
مطالب مرتبط:
.
.
www.etesalkootah.ir || 2019-02-07 © 2015 www.etesalkootah.ir © All rights reserved تمامی حقوق برای www.etesalkootah.ir محفوظ است. بیان شفاهی بخش یا تمامی یک مطلب از www.etesalkootah.ir در رادیو، تلویزیون و رسانه های مشابه آن با ذکر واضح "اتصال کوتاه دات آی آر" بعنوان منبع مجاز است. هر گونه استفاده کتبی از بخش یا تمامی هر یک از مطالب www.etesalkootah.ir در سایت های اینترنتی در صورت قرار دادن لینک مستقیم و قابل "کلیک" به آن مطلب در www.etesalkootah.ir مجاز بوده و در رسانه های چاپی نیز در صورت چاپ واضح "www.etesalkootah.ir" بعنوان منبع مجاز است. |
.