.
.
.
.
مقدمه
سالهای آغازین: از رادیوگوشی تا انقلاب فرهنگی
من، محمد مبینی، متولد 22 خرداد 1339، در یکی از محلههای تهران که «دروازه شمیران» نام دارد به دنیا آمدم و فرزند دوم خانواده بودم. در حدود 15 سالگی به علم الکترونیک علاقهمند شدم و با ساختن رادیوگوشی فعالیت خود را آغاز کردم و در سن 17 سالگی با رویت مرتب چند صفحه آخر «مجله دانشمند» که بعضی از اوقات نقشه واکیتاکی 27 مگاهرتز را از طرف آقای «علی اکبر شهبازی» چاپ میکرد، خیره میشدم و در رویای خود واکیتاکی داشتم. این قدر خطوط نقشه را دنبال میکردم تا پی میبردم که با فشار دادن یک گروه کلید، دستگاه به یک فرستنده و با رهاکردن همان گروه کلید به گیرنده تبدیل میشود.
هزاران سوال بیجواب در ذهن داشتم: این بوبینها چند دور است؟ خارجیها چگونه یک رادیو را تنظیم میکنند که همه رادیوها رادیو ایران را درست در یک نقطه میگیرند؟ چرا وقتی آی.اف.ها را میچرخانیم، دیگر رادیو در تمام جهات دریافت خوبی ندارد؟ و . . . .
یک بار به «آموزشگاه آفرین» مراجعه کردم که در کلاس رادیو ثبت نام کنم. به نظرم دو مشکل اساسی وجود داشت:
1) قیمت کلاس و تجهیزات لازم با بودجه من جور در نمیآمد
2) برخورد منشی شرکت که برای من توضیح داد که مطالب آموزشی داخل کلاس چیست، بسیار سطحی و ناکافی بود و فقط گفت: "یک کلاس است. از این رادیوهای یک موج میسازید". همین!
به نظر من جالب نیامد. آن زمان کسی نبود به من بگوید دانشگاهها، هنرستانهای سازمان آموزش فنی و حرفهای، و آموزش و پرورش همین اطلاعات را مجانی میدهند! جایی که مبلغ و قیمت مطرح نباشد، اطلاعات انتقالی بینهایت ارزش دارد. هدف آموزش است. آموزشی که به کسب آلوده نیست و پاک و زلال است ...
خوب،
پس از مدتی مجله «رادیو تلویزیون» به عنوان ویژهنامه از مجله دانشمند جدا شد و به صورت مستقل به چاپ میرسید.
.
.
با گسترش جهانیِ علم الکترونیک به عرصههای جدیدی مانند خودرو، تجهیزات پزشکی، مخابرات ماهوارهای و انفورماتیک، و همچنین حضور روزافزون الکترونیک در صنایع مختلف، نام مجلهی «رادیو تلویزیون»، پس از انتشار 35 شماره، به «مجله الکترونیک» تغییر یافت. حالا این مجلهی تازه را میخواندم.
.
.
هنوز هم توان علمی و فنی و مالی کافی برای ساختن مدارات و استفاده از اطلاعات موجود در مجله را نداشتم. هنوز به مدارات خیره میشدم و با دیدن بیش از حد مدارات و توجه به تشابهات و اختلافات مدارت و عملکرد اعلام شده از طرف کسی که مدار را معرفی کرده بود به کار ترانزیستور و بقیه قطعات الکترونیک پی میبردم.
ضمناً هنوز ساخت کیتهای تولیدشده از طرف «موسسه مهران کیت» و «جنرال الکترون کیت» به صرفهترین و عملیترین راه برای ساخت یک مدار الکترونیکی بود.
.
.
آقای فرزاد رئیسدانا در آن زمان برای من شخصی بود که مطلقاً دست نایافتنی بود. من باور نمیکردم که اگر با دفتر ایشان تماس بگیرم و از ایشان یا مسوول دفتر ایشان وقت بگیرم، میتوانم حضوری طی مدت 4 دقیقه بدون تلفکردن وقت زیادی از ایشان حضوراً تشکر کنم و بگویم که نتیجه زحمات شما تمام امید ما به زندگی است. ندانستن این که آقای فرزاد قابلیت دسترسی دارد، یک فقر فرهنگی بزرگ بود.
مثل دانشآموزی که در مقطع ابتدایی اصلا تصور نمیکند که معلم او یک آدم معمولی است و ممکن است بیمار شود یا مشکل داشته باشد یا به سینما برود یا ...
فقر فرهنگی در آن زمان بیداد میکرد، حداقل در مورد من اینطور بود. به هر حال... بگذریم
طرحهای آقای محمد عاملی عالی بودند، ولی من جسارت ساخت آنها را نداشتم. تنها به خود اجازه میدادم که فرستنده اف.ام. با 2 و یا 3 ترانزیستور بسازم و با بالا بردن ولتاژ تغذیه آن، بعضی اوقات تا 35 ولت، و آنتن خوب و اندازهگیری توان آر.اف. انتشاری از آنتن دایپل 102 مگاهرتز و پخش موزیک از اف.ام. 102 مگاهرتز به شعاع تا حدود 2 یا 3 کیلومتر یک دایره حداکثر تا قطر 6 کیلومتر را زیر پوشش فرستنده خود بگیرم.
الان دیگر منبع تغذیه با رگولاتور هم طراحی میکردم و میساختم. خوب هم کار میکردند. محاسبه مدارات را با شرکت در کلاسهای «دانشگاه علم و صنعت» بدون هزینه یاد میگرفتم.
در آن زمان شرکتی در خیابان ویلا وجود داشت به نام «کوولت» که صاحب آن شخصی به نام آقای «دکتر انجرقلی» بود. ایشان استاد دانشگاه بودند. ضمناً به تصور من ایشان اولین واردکننده آی.سی.های تی.تی.ال. و سی.موس بودند. البته شرکت «اکو کیت آبادان» و «شرکت دالبی» در دولتآباد هم وجود داشتند، اما شرکت کوولت دم دستتر و کیتهایی، که آنها را پروژه مینامید، سادهتر و ارزانتر بودند.
به طور مثال کیت شمارنده دیجیتال یک رقمی که از یک آی.سی. تی.تی.ال. 7490 و یک 7447 و یک سون سگمنت MAN71 ساخت HP و یک قطعه مدار چاپی تشکیل شده بود حدود 22 تومان (220 ریال) قیمت داشت. ساخت این کیتها من را با «لاجیک» و مدارات منطقی آشنا کرد.
من پس از آشنایی با مدارات لاجیک به دانشگاه علم صنعت رفتم و در کلاس «لاجیک دیجیتال 1» به استادی آقای دکتر نادری شرکت کردم. روش تدریس ایشان بسیار جالب بود و جنب و جوش من در کلاس بانی شد که چند نفر از دانشجویان از من خواستند که برای ایشان کلاس کمکی ایجاد کنم. من هم این کار را کردم، با توجه به این که در هنرستان در رشته اتومکانیک هنرجو بودم و هنوز دیپلم هم نگرفته بودم!!
من از این که دیدم دانشجویان اصلا علاقه به یادگیری ندارند و فقط دنبال سوالات امتحانی میگردند، شوکه و ناراحت شدم. از این که دیدم
آنها از تکرار مطالب راضی نیستند و گفتند: «اگر ما اینها را میخواستیم یاد بگیریم خوب آقای نادری یاد میداد» و این که «ما فقط دنبال گرفتن نمره هستیم» ... حیرت زده بودم و این موضوع را در کلاس مطرح کردم که «هر کدام از شما یک صندلی را اشغال کردهاید و این حرکت شما بانی آن است که به ازای هر کدام از شما یک نفر علاقهمند حقیقی از این کلاسها حذف شده است. با این حرکت خود، ناخواسته بانی خجالتکشیدن دانشجویان و ادامه نیافتن آن کلاس شدم. به هر حال، در علم و صنعت بود که منطق مدارات ترتیبی و ترکیبی را که دو نوع کلی مدارات دجیتال بود، یاد گرفتم.
بالاخره دیپلم را گرفتم و سپس انقلاب از راه رسید و جنب و جوش تحولات عمیقی که در کشور به وجود آمد، از جمله « انقلاب فرهنگی»، برای نسل من به معنی پایان درسخواندن در مقطع دیپلم به دلیل بستهشدن دانشگاهها بود. البته من خیلی هم درسخوان نبودم، اما آنچه که اتفاق افتاد، مسیر زندگی من و مانند من را عوض کرد.
ادامه دارد...
.
.
مطالب مرتبط:
.
.
www.etesalkootah.ir || 2018-02-16 © 2015 www.etesalkootah.ir © All rights reserved. تمامی حقوق برای www.etesalkootah.ir محفوظ است. بیان شفاهی بخش یا تمامی یک مطلب از www.etesalkootah.ir در رادیو، تلویزیون و رسانه های مشابه آن با ذکر واضح "اتصال کوتاه دات آی آر" بعنوان منبع مجاز است. هر گونه استفاده کتبی از بخش یا تمامی هر یک از مطالب www.etesalkootah.ir در سایت های اینترنتی در صورت قرار دادن لینک مستقیم و قابل "کلیک" به آن مطلب در www.etesalkootah.ir مجاز بوده و در رسانه های چاپی نیز در صورت چاپ واضح "www.etesalkootah.ir" بعنوان منبع مجاز است. |
.
بهتره بجای
زندگینامهی آقای محمد مبینی،
قرار دهیم
قسمتی از زندگینامهی آقای محمد مبینی،